ارسطو، موسیقی و تمایز
ارسطو در کتاب بسیار مهم «سیاست» (بند دوم، کتاب هشتم) آن را با بحث در باب موسیقی آغاز می‌کند. معلم اول ضمن قبول اتفاق همگان در این معنا که ورزش به کودکان دلیری می‌آموزد، موسیقی را در این باب محل شک وتردید و نیازمند گفتگو می‌داند. وی معترض روزگار خویش است که «موسیقی را فقط برای خوشگذرانی می‌آموزند؛ ولی دلیل راستین و آغازین آموختن موسیقی همراه با مواد دیگر، آموزشی چیزی برتر از اینها بود» (ارسطو، ۱۳۴۹، ص۳۳۱). اهمیت این بحث به‌ویژه مرتبط با موضوع این مقاله، تأکید کامل بر تربیت کودکان است. بر بنیاد نظام اخلاقی مورد نظر ارسطو، کودکان باید شرافت و آزادگی را فرابگیرند و در این میان موسیقی مهمترین ابزار برای پرورش کودکان آزاده است. او شاهد مثال خود در باب نقش مهم موسیقی در تربیت انسان‌های آزاده را برخی ابیات هومر قرار می‌دهد: «موسیقی را بهترین مایه آسایش آزادگان برشمرده‌اند و اشاره هومر در ابیاتش به آزادگان است آنجا که می‌گوید: فقط آن کسان را به این بزم دل‌افروز فرامی‌خوانیم که بر این صفت [آزادگی] باشند» (همان، ۳۳۲). 
ارسطو با تأکید بر اینکه فراگرفتن هر گونه فن و حرفه‌ای باید نتیجه‌ای اخلاقی و سودمند برای انسان داشته باشد، آموختن نقاشی را نه صرفاً حفظ مردم از ارتکاب خطا در خریدهای خصوصی یا ایمن داشتن آنان از نیرنگ فریبکاران در خرید و فروش کالاها می داند، بلکه «بیشتر این است که مردمان دیده‌ای زیباشناس بیابند و از زیبایی ذوق برگیرند.» (همان) این توجه ویژه به غایت خلق آثار هنری با غرض و غایت صرفاً زیبایی‌شناختی، در دوهزار سال بعد می‌توانست بن‌مایه دیدگاه فیلسوفانی چون شافستبری،۱ برک،۲ هیوم۳ و ایمانوئل کانت۴ گردد.
ارسطو ضمن بحث در باب «بازی» و اینکه بازی ذهن را از زحمت می‌رهاند و لذتش مایه آرامش خاطر می‌شود، آسایش را از مقوله دیگری می‌داند. او شادی را آنگاه سعادت‌زا می‌داند که پس از انجام کاری باشد. از دید او نسبتی میان لذت و سعادت وجود دارد و این البته  به شخصیت و منش افراد بازمی‌گردد: «برترین لذتها که انگیختة گرانمایه‌ترین علل و اسباب باشد، فقط از آن بافضیلت ترین مردمان است» (همان، ۳۳۲) نکته پنهان در این جملات، تلاش در ایجاد نسبت میان انواع مردم یا به تعبیری طبقات اجتماعی با مفاهیمی چون هنر و زیبایی‌شناسی است؛ امری که در ابواب بعدی با ایجاد تمایزی روشن و آشکار در طبقات اجتماعی مردم و برشمردن مقام‌های موسیقیایی منحصر به هر کدام، بنیاد نظریه تمایز در جامعه‌شناسی هنر می‌گردد. 
احکامی که ارسطو بیان می کند، رسماً تجویزی است و نه چون جامعه‌شناسانی مانند بوردیو، توصیفی. فیلسوف برخلاف جامعه شناس که صرفاً توصیف می‌کند و حداکثر تلاش خود را به کار می‌گیرد تا احکام تجویزی صادر نکند، رسماً فلسفه را در خدمت همین تجویز می‌خواهد.
بحث فوق مقدمه ورود ارسطو به جایگاه و اهمیت موسیقی است. موسیقی در اوقات آسایش مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ اما نه فقط به دلیل ایجاد لذت، بلکه به عنوان عاملی در جهت پرورش ذهن. از این رو موسیقی را دانشی از مقوله هدف می‌داند و به همین دلیل معتقد است نیاکان ما موسیقی را جزئی از تربیت قرار دادند نه به دلیل لزوم موسیقی، بلکه از این رو که بتواند ذهن را در اوقات آسایش بپرورد: «تنها یک سود برای موسیقی می‌ماند و آن پرورش ذهن در اوقات آسایش است و علت روایی آن نیز در زمره موارد آموزشی، بی‌گمان جز این نیست.» 
نکته بسیار جالب توجه در این باب، بی توجهی ارسطو به رویکرد فیثاغوریان در باب نظام معنوی و متافیزیکی موسیقی و به‌ویژه نقش آن در خصوص جهان مابعدالطبیعه و افلاک است، دقیقاً از این رو که ارسطو به تئوری موسیقایی فیثاغوریان هیچ اعتقادی ندارد. در فلسفه اسلامی نیز فیلسوفانی چون فارابی و ابن‌سینا نیز دقیقاً همین موضع را در باب نظام معنوی موسیقی نزد فیثاغوریان دارند.
ارسطو در بخش سوم کتاب هشتم سیاست، با تذکر این مطلب که تبیین ماهیت موسیقی آسان نیست، به طرح پرسشی بنیادین در باب ماهیت موسیقی می‌پردازد: آیا موسیقی امری تفننی و صرفاً برای آسایش و سرگرمی است یا پرورندة فضیلت است؟ «زیرا می‌تواند اندیشه را بپرورد و به لذتهای راستین خو  دهد» (همان، ۳۳۶) و سپس می‌افزاید: «یا موسیقی دارای شق سومی است»، یعنی می‌تواند واجد هر دو جنبه باشد: هم لذت برانگیزی و هم پرورش روح.
او در باب بعدی ترجیح می‌دهد با نگاهی اجماعی، موسیقی را هم تربیت، هم سرگرمی و هم عاملی برای التذاذ بداند؛ ولی برای شخصی چون او که نگاه و نظری فیلسوفانه و مصلحانه دارد، وجه تربیتی و اخلاقی موسیقی بسیار ارجح است و از این رو به شرح تأثیرات اخلاقی موسیقی می‌پردازد. وی این مبحث بسیار مهم را با مثالی از دو هنرمند برجسته عصر خویش در حوزه نقاشی و پیکره‌تراشی آغاز می‌کند، یعنی پولیگنوت۵ و پوزون.۶ ارسطو با ترجیح آثار پولینگوت بر پوزون در نگارگری و پیکره‌تراشی آثار هنرمند نخستین را بیانگر خصائص اخلاقی برشمرده و به جوانان توصیه می‌کند که امثال این آثار را ببینند.
تأثیرات الحان بر نفوس
 این بحث مقدمه ورود ارسطو به بیان تأثیرات الحان موسیقی بر نفوس شنوندگان است؛ برای مثال او تأثیر الحان غمگین را تندخویی مخاطب و اندوهگین کردن او می‌داند: «الحان و مقام‌های نرم، اندیشه را  سست می‌کنند و پاره‌ای نیز خوی معتدل و ثابت در شنونده پدید می‌آورند و این خاصیت ظاهراً از الحان دو ری۷ است. نواهای فریجی۸ شور برمی‌انگیزند» (ارسطو، ۳۳۹) این تأکید ارسطو بر تفاوت نواهای فریجی و دوری در ابواب بعد، مبنای ظهور اندیشه تمایز وی در باب مخاطبان و طبقات مختلف اجتماعی مردم است.
بحث بعدی ارسطو در باب سن تربیت و آموزش موسیقی است و نکته مهمش، تأمل بر انتخاب دقیق سازهای موسیقی در تعلیم و آموزش موسیقی است. وی آموزش نی و چنگ را مناسب برای آموزش موسیقی نمی‌داند؛ زیرا هم نیازمند مهارت فراوان است و هم بر هوش آموختگان موسیقی نمی‌افزاید، ضمن اینکه آلات موسیقایی چون نی از این رو که بسیار مهیج است، نمی‌تواند اثر اخلاقی نیکو داشته باشد: «افسانه پیشینیان که می‌گویند آتنا چگونه نی را اختراع کرد و سپس آن را به دور انداخت، معنایی دارد ... این رب‌النوع از آن رو نی را ناخوش می‌داشت که آموختن آن چیزی بر اندیشه نمی‌افزود؛ زیرا آتنا را خداوند دانش و هنر می‌دانیم» (همان،  ۳۴۲).
ادامه دارد
پی‌نوشت‌ها:
۱. آنتونی اشلی کوپر، سومین ارل شافتسبری (۱۶۷۱ ـ ۱۷۱۳) یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان عصر خویش به شمار می‌رفت و تأثیر عظیمی بر سراسر قرون هجده و نوزده میلادی در اروپا پیرامون مباحثات اخلاقی، زیبایی‌شناسی و دین بر جای گذاشت.
۲. ادموند برک (Burke، ۱۷۲۹ ـ ۱۷۹۷) سیاستمدار، نظریه‌پرداز فلسفه سیاسی و سخنور ایرلندی. 
۳. دیوید هیوم (۱۷۱۱ ـ ۱۷۷۶) از فیلسوفان دوران روشنگری، تاریخ‌نگار، اقتصاددان، نظریه‌پرداز و جستارنویس اسکاتلندی، به دلیل اختلاف‌نظر فلسفی با اکثر فیلسوفان و ذهنیت متفاوت مشهور است.
۴. ایمانوئل کانت (۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴) فیلسوف سرشناس آلمانی و کارساز در فلسفه جدید، یکی از فیلسوفان کلیدی عصر روشنگری است و فلسفه‌اش از اندیشه‌های چیره بر نیمهٔ نخست سدهٔ نوزدهم بود.
۵. Polygnotus نقاش یونانی اواسط قرن پنجم قبل از میلاد که آثار مهمی آفرید. به روایت پلوتارک او برای پول نقاشی نمی‌کشید، بلکه بیشتر به خاطر مردم و برای کمک‌های خیریه به مردم آتن تلاش می‌کرد. در تالار ورودی آکروپولیس آثاری از او وجود داشت.
 ۶. PAUSON نقاش یونانی قرن چهارم قبل از میلاد که ارسطو آثارش را پست می‌داند: «پولیگنوت مردم را بهتر از آنچه هستند، تصویر می‌کرد و پوزون آنها را بدتر از آنچه هستند تصویر می‌نمود» (بوطیقا، ۱۱۵). مورخان هنر آثار پوزون را بیشتر کاریکاتور می‌دانند.
 ۷. Dorian بیشتر نوازندگان غربی عمدتاً از هفت حالت معتبر استفاده می‌کنند که عبارتند از حالت‌های دوریان، فریجی، لیدیایی، میکسولیدی، بادی و لوکری. اینها هفت حالت پرکاربرد در موسیقی غربی هستند. 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی